جدول جو
جدول جو

معنی انداخت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

انداخت کردن(مِ)
اندیشه کردن. قصد کردن. نقشه کشیدن: آنگه این هرسه ملعون بایکدیگر بنشستند پنهان از همه جهان و انداخت کردند که هر یکی بولایتی دیگر شوند و دعوی دیگر کنند. (کتاب النقض ص 324). تا بعهد سلطان سعید ملک شاه نوراﷲ قبره که این قوم شوم در دیار قهستان ظاهر شدند و پنهان انداخت و تمهیدالحاد میکردند. (کتاب النقض ص 332) ، ساختن، انداختن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
صیقل زدن، زنگ چیزی را زدودن، جلا دادن، در بانکداری پول دادن به کسی دادن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ کَ)
ورانداز کردن. برانداز کردن. اندازه گرفتن و سنجیدن کار:
برانداختی کردم از رای چست
که این مملکت بر که آید درست.
نظامی.
رجوع به براندازکردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
اندازه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جلا دادن برق انداختن پاک کردن زنگ فلز روشن و تابان کردن صیقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
((~. کَ دَ))
جلا دادن، برق انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
Size
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
Defray, Pay, Repay
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
payer, rembourser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
betalen, terugbetalen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
membayar, membayar kembali
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
วัดขนาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
จ่าย , ชำระเงิน , ชำระเงิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
mengukur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
sufragar, pagar, reembolsar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
मापना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
भुगतान करना , भुगतान करना , भुगतान करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
支付 , 还款
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
pagare, rimborsare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
misurare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
pagar, reembolsar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
płacić, spłacić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
mierzyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
оплачувати , платити , повернути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
вимірювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
bezahlen, zurückzahlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرداخت کردن
تصویر پرداخت کردن
оплачивать , платить , выплатить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
измерить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اندازه کردن
تصویر اندازه کردن
למדוד
دیکشنری فارسی به عبری